زندگی تلخ
بنجامین عاشق

 

 

 

میخواهم و میخواستمت ، تا نفسم بود

می سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود

عشق تو بسم بود که این شعله بیدار

روشنگر شبهای بلند قفسم بود

آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت

غم بود که پیوسته نفس در نفسم بود

دست من و آغوش تو هیهات ، که یک روز

تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود

بالله ، که جز یاد تو ، گر هیچ کسم است

حاشا ، که بجز عشق تو ، گر هیچ کسم بود

سیمای مسیحایی اندوه تو ، ای عشق

در غربت این مهلکه فریاد رسم بود

لب بسته و پر سوخته از کوی تو رفتم

رفتم ، بخدا گر هوسم بود ، بسم بود



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده توسط جلیل بنجامین یک شنبه 4 آبان 1393برچسب:, (16:6) |