زندگی تلخ
بنجامین عاشق
salamatei

ﺳـــﻼﻣـــﺘـــﯽ ﻋﺸﻘﻢ ﮐﻪ ﯾﺮﻭﺯﯼ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ 

ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ . . . 

ﺑﺎﺑﻐﺾ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺑﺮﯼ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ .. ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ 

ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺷﻤﺎ؟ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﯿﺎﺭﻡ .. . 

ﺳـــﻼﻣـــﺘـــﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﭘﺎﺵ ﻣﻮﻧﺪﻡ . . . 

ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﻤﺶ ﻭﻟﯽ ﺍﺯﺩﻭﺭﮐﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪﻣﺶ ﺍﻧﮕﺎﺭﺧﯿﻠﯽ 

ﺣﺎﻟﺶ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ 

ﻫﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻭﺍﺳﺖ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﺣﺎﻻ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﺴﻪ ﺩﯾﮕﻪ 

ﻣﯿﻤﺮﺩ . . ﺍﺷﮑﺎﻡ 

ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﻣﯿﺸﺪﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ : ﻣﺘﺎﺳﻔﻢ !!! 

ﺳـــﻼﻣـــﺘـــﯽ ﻋﺸﻘﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻤﺖ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﻠﺮﺯﻩ 

ﺍﺯﺗﻪ ﺩﻝ ﺩﻭﺳﺖ 

ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﺭﻭﺷﻮ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻭﻧﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﺣﺎﻟﻢ 

ﺍﺯﺵ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ .. . 

ﺳـــﻼﻣـــﺘـــﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮔﺬﺷﺘﻢ ﺩﻭﺭﻩ 

ﻫﻤﺮﻭ ﺧﻂ ﮐﺸﯿﺪﻡ 

ﺑﻌﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﻂ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻋﺸﻘﻤﻢ . . . . 

ﺳـــﻼﻣـــﺘـــﯽ ﻋﺸﻘﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﻢ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﻭﻟﯽ ﻓﮑﺮﮐﺮﺩ ﻣﺎ 

ﮔﺎﻭﯾﻢ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﯿﻢ 

ﺳـــﻼﻣـــﺘـــﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻋﺸﻘﻤﻮ ﺑﺎﻋﺸﻘﺶ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﺑﻐﻀﻢ 

ﻣﯿﺘﺮﮐﯿﺪ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ :ﻫﯽ؛ 

ﻓﻼﻧﯽ ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﻓﻘﻂ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺟﺎﺕ 

ﺑﺎﺷﻢ . . . 

ﻋﺸﻘﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺳﻼﻣﺘﯿﺎﻣﻮﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ 

ﺳـــﻼﻣـــﺘـــﯽ ﻋﺸﻘﺖ ﮐﻪ ﺟﺎﻣﻮ ﮔﺮﻓﺖ . . . 

ﺳـــﻼﻣـــﺘـــﯽ ﻋﺸﻘﺖ ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﻭﻝ ﮐﺮﺩﯼ . . . 

ﺳـــﻼﻣـــﺘـــﯽ ﻋﺸﻘﺖ . . . 

ﺳـــﻼﻣـــﺘـــﯽ ﻫﻤﻪ ﻋﺸﻘﺎﯼ ﺑﯽ ﻣﻌﺮﻓﺖ...                

نوشته شده توسط جلیل بنجامین شنبه 26 دی 1394برچسب:, (11:58) |
راست میگه

 

نوشته شده توسط جلیل بنجامین جمعه 17 مهر 1394برچسب:, (17:40) |
هدیه رفتنت

93591445871348071499.jpg

هدیه ی رفتنت به من سیگار بود

نگران هیچ چیز نباش

نمی گذارم ته مانده ی سیگارم

دنیایت را به آتش بکشد

نوشته شده توسط جلیل بنجامین جمعه 17 مهر 1394برچسب:, (17:38) |
اره بخدا
بعضی وقتا یه چیزایی منویسی از ته دلت
برای یک نفر
اما دلت میگیره
چشمات پر از اشک میشه
قلبت خالی میشه
وقتی که یادت میاد
همه آن را میخوانند و می پسندند
جز همان یک نفر....
نوشته شده توسط جلیل بنجامین جمعه 17 مهر 1394برچسب:, (17:37) |

نوشته شده توسط جلیل بنجامین جمعه 17 مهر 1394برچسب:, (17:35) |
دلم

 

نوشته شده توسط جلیل بنجامین جمعه 17 مهر 1394برچسب:, (17:35) |

 

بر روی سنگ قبرم ننویسید در جوانی مرد بنویسید پیر شده بود پیر جوانی بر روی سنگ قبرم ننویسید تنها بود بنویسید بهترین دوستش تنهایی بود بر روی سنگ قبرم ننویسید عشق در وجود او نبود بنویسید وجود او عشق بود بر روی سنگ قبرم ننویسید عاشق باران بود بنویسید باران موثر ترین داروی او بود بر روی سنگ قبرم ننویسید که کم تحمل بود بنویسید مشکلاتش بیش از اندازه بود بر روی سنگ قبرم ننویسید روزای آخر غمگین بود بنویسید شاد بود مرگش فرا رسیده بود بر روی سنگ قبرم ننویسید از دوری یار مرد بنویسید از عشق یار مرد بر روی سنگ قبرم ننویسید که روز تولدش مرد بنویسید که هرگز متولد نشد بر روی سنگ قبرم ننویسید نامش مسیح بود بنویسید نامش دیوانه بود

 

بر سنگ قبرم بنویسید خسته بود اهل زمین نبود، نمازش شکسته بود

 

بر سنگ قبرم بنویسید شیشه بود تنها از این نظر که سراپا شکسته بود

 

بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائما از اشک شسته بود

 

بر سنگ قبرم بنویسید این درخت عمری برای هر تبر و ریشه دسته بود

 

بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر پشت دری که باز نمیشد نشسته بود

نوشته شده توسط جلیل بنجامین چهار شنبه 3 تير 1394برچسب:, (9:38) |

 

 

  به من گفت برو گورِت رو گم کن …
    و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !     کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :     “زبانم لال !”
نوشته شده توسط جلیل بنجامین چهار شنبه 3 تير 1394برچسب:, (9:36) |

باز تنهایی !

  
روزی میــرسَد.
بـــی هیــــچ خَبـــَـــری.
بــا کولـــــه بــــآر تَنهـــاییـَم.
دَـر جـــاده هــای بـی انتهــــای ایـن دنیــای عَجیـــــب.
راه خــــواهم افتـــــاد.
مَـــن کـــه غَریبـــــم.
چـــه فَــــرقی دارد کجـــــای ایـــن دنیــــــا بـاشــــم.
همــه جــــای جهــــان تنهـــــایی بــــا مَـــن است ..

 

 

نوشته شده توسط جلیل بنجامین چهار شنبه 3 تير 1394برچسب:, (9:29) |

اگر روزی مردمتابوتم را سیاهکنید

تاهمه بدانند سیاه بخت بودم

بر روی سینه ام تکیه یخی بگذارید

تا بجای معشوقم برایم گریه کند

چشمانم را باز بگذارید

تاهمه بدانند

چشم انتظار معشوقم بودم

و آخرین خواسته من از شما

اینکه دستانم را ببندید

تا همه بدانند

خواستم ولی نتوانستم

نوشته شده توسط جلیل بنجامین چهار شنبه 3 تير 1394برچسب:, (9:28) |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد